هستی ولی چه بودنی

قسمت نشد...

 

من همه سعی ام و کردم، که دیگه تورو نخوام
که مث خودت بشم، مهم نباشی تو برام
به تو قول دادم دیگه، حتی بهت فکر نکنم
با خودم قرار گذاشتم، دیگه دیدنت نیام
اما انگار نمیشه، من که نمیشه باورم
واسه داشتنت هنوز از همه دیوونه ترم

اما انگار نمیشه، دلم فقط تورو می خواد
نمی تونه با غم نبودنت کنار بیاد
هنوزم تو خواهش تو داره می سوزه تنم
نتونستم به نداشتن تو عادت بکنم…

 

 

حیف… این داستان منه، همه میگن که این تقصیره منه، تقصیره منه، من که برات همه جوونی ام و دادم ژای خواسته هات، ولی یه اشتباه، فقط یک بار، که قسم خوردم به دروغ به چشات، ولی نمی تونم، حس می کنم حتی صدای نفس هات، تو خیابون با دیدن بوتیک، کنار شومینه، گوش دادن موزیک، حس بوی تنت روی تخت خالی، من یادتم ولی تو تخت می خوابی؟، خوشحالم از اینکه حال خوشی داری، شب ها تا صبح همیشه بی تابی، بی تاب روزی که فاصله ارو بشکنی، عشقم بگو صدام و میشنوی؟  بگو هنوز مال منی، ببین دارم داغون می شم، هستی ولی چه بودنی؟ می خواستم از تو رد بشم، شکستن و بلد بشم، برم که تنهات بزارم، منم مثل تو بد بشم… اما انگار نمیشه، دلم فقط تورو می خواد…

 

پی نوشت: داغون داغون داغونم

[ دو شنبه 13 بهمن 1393برچسب:, ] [ 20:52 ] [ leila ] [ ]

سوره ای به نام عشق

خدایا شکرت.....

جای سوره ای به نام "عشق " در قرآنت خالی ست ،…
که اینگونه آغاز میگردد :
.
.
و قسم به روزی که قلبت را می شکنند
و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت…!!!

 

خدایا
در ۲ راهی زندگی ام
تابلوی راهت را محکم قرار بده
نکند که با نسیمی راهم را کج کنم . . .

 
[ دو شنبه 13 بهمن 1393برچسب:, ] [ 20:44 ] [ leila ] [ ]

امشب دلم عجیب گرفت …

 

امشب دلم عجیب گرفت …


حتی آسمان شب هم ماه و ستاره هایش را از این شب گرد تنها مخفی می کند!


حتی ابرها هم به ماه اجازه نمی دهند لحظه ای همنشین شب های سرد این دیو صورتی شود!!


مگر من خواستم و این شد؟!


به من خرده مگیر ای شب…


زخم هایم تاوان تنهایی و نبودِ تکیه گاهی ست که  دستم را میان شعله های نفرت و بی اعتمادی رها کرد.


سوختم…


اما نه به خواست وجدانم…


سوختم چون هم دل شب های سردم دیوارهای سربیِ خانه ام بود وبس…


سوختم از تنهایی میان هیاهوی آدم ها…


از یک رنگی میان این حجم دورنگی ها…


سوختم…


وقتی دستم بجای قلب تو


ریسمان پاره یادت را چنگ می زد.


به من خرده مگیر…


که محبوسم به زندان این دنیا


به جرم زخم های نفرت دنیا….

[ دو شنبه 13 بهمن 1393برچسب:, ] [ 20:43 ] [ leila ] [ ]

مــاه مــن

 

ماه من- متن عاشقانه

 

 

 

من

 

جاده ای که برای گم شدن

 

تنها شب را دارد…

 

 

تو

 

آن ماه

 

که تنها راه فرارم را بسته ای!…

[ دو شنبه 13 بهمن 1393برچسب:, ] [ 20:36 ] [ leila ] [ ]

حالم عوض میشه، حرف تو که باشه

حالم عوض میشه

بی اعتمادم کن به همه ی دنیا اینکه با من باش
کنار من تنها، کنار من تنها، کنار من تنها
از اولین جملت، فهمیده بودم زود
 عشق های قبل از تو سوء تفاهم بود
اونقدر می خوامت همه باهات بد شن
 با حسرت هر روز از کنار ما رد شن

حالم عوض میشه، حرف تو که باشه
اسم تو بارونه، عطر تو همراشه
اون گوشه از قلبم، که مال هیچکس نیست
کی با تو آروم شد، اصلا مشخص نیست

 

بی اعتمادم کن به همه ی دنیا اینکه با من باش
کنار من تنها، کنار من تنها، کنار من تنها
از اولین جملت، فهمیده بودم زود
 عشق های قبل از تو سوء تفاهم بود
اونقدر می خوامت همه باهات بد شن
 با حسرت هر روز از کنار ما رد شن

حالم عوض میشه، حرف تو که باشه
اسم تو بارونه، عطر تو همراشه
اون گوشه از قلبم، که مال هیچکس نیست
کی با تو آروم شد، اصلا مشخص نیست

[ دو شنبه 13 بهمن 1393برچسب:, ] [ 20:33 ] [ leila ] [ ]

کنارم باش…

کـــنـــارتــم....

 

بـــعضـــی وقـــتـــا دوســـتـــ دارمـــ کـــنارمـــ بـــاشیـــ
 
مـــحکـــم بـــغـــلـــمـــ کـــنیـــ
 
بـــزاریـــ آرومـــ گـــریـــهـــ کـــنمـــ
 
راحـــتـــ بـــشـــم
 
بـــعد آهـــســـتهـــ تـــو گـــوشـــمـــ بـــگیـــ:
 
دیـــوونـــهـــ منـــکهـــ بـــاهـــاتـــمـــ….!

 

[ دو شنبه 13 بهمن 1393برچسب:, ] [ 20:32 ] [ leila ] [ ]

چشمام و می بندم یادم بره رفتی

چشمام و می بندم یادم بره رفتی
یادم بره بی تو، گم میشه خوشبختی

چشمام و می بندم حتی تو بیداری
سر در گمم از این روزای تکراری
دلتنگی می گیره تموم دنیام و
کسی نمی فهمه بعد تو حرفام و

دیگه نگات به انتظارم نیست
اینجا کسی دیگه کنارم نیست
تصویر درد و مه اشک های پنهونی
ما دیگه تو دنیا با هم نمی مونیم

 

چشمام و می بندم حتی تو بیداری
سر در گمم از این روزای تکراری
دلتنگی می گیره تموم دنیام و
کسی نمی فهمه بعد تو حرفام و

[ دو شنبه 13 بهمن 1393برچسب:, ] [ 20:20 ] [ leila ] [ ]

مجسمه ای به نام من…!

بیا آخرين شاهكارت را بيبين
مجسمـه اي با چـشمانی باز
خيره به دور دست
شايد شرق شايد غرب
مبهوت يك شكست،
مغلوب يك اتفاق
مصلوب يك عشق،
مفعول يك تاوان
خرده هايش را باد دارد مي برد

 

و او فقط خاطراتش را محكم بغل گرفته…
بيا آخرين شاهكارت را بيبين
مجسمه اي ساخته اي به نام «من»

 
[ دو شنبه 13 بهمن 1393برچسب:, ] [ 20:19 ] [ leila ] [ ]

شلیک می کنی؟ بکن ولی بدان!

 

شلیک می کنی؟ بکن ولی بدان!
انتقام رو از اونی باید گرفت که رفت…
نه اونی که از همه جا بی خبر… داره می یاد…!!!
 

 

چقدر دوست داشتم یك نفر از من می پرسید چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟
چرا لبخند هایت انقدر بی رنگ است؟
اما افسوس… هیچ كس نبود همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره…
اری با تو هستم، با تویی كه از كنارم گذشتی، و حتی یك بار هم نپرسیدی؟
 چرا چشم هایت همیشه بارانی است!!!

[ شنبه 11 بهمن 1393برچسب:, ] [ 13:17 ] [ leila ] [ ]

چرا هر شب تورو دارم؟!

چرا هر شب تورو دارم؟
بدون اینکه حتی یک نفس از من جدا باشی
چرا تو جاده گم می شم؟
بدون اینکه حتی یک نفس پیدا شی
چرا از بی تو می ترسم
همش دستات و می گیرم
تو ماه و بردی از شب هام
من از بی ماه، می میرم

 

واسه چی…
تو هنوز توی عمق ترانه ها می

واسه چی…
واسه چی…
توی هر نفسم تو هنوز باهامی
واسه چی…
مگه نه اینکه دستام و ول کردی
نذاشتی با تو دنیام و بسازم…
تو را هر شب به این جاده ی تاریک و نمناک
واسه چی… می بازم؟

چرا این جاده می پیچه؟
همه اش سمت یه بی راهه
چرا من از تو جا موندم؟
چرا دنیا پر از راهه؟
چرا دستامو ول کردی؟
چرا خواستی که تنها شم؟
نمی بینی که عمر من
مثه یه قصه کوتاهه
مثه یه قصه کوتاهه…

 
[ شنبه 11 بهمن 1393برچسب:, ] [ 13:14 ] [ leila ] [ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد