دیوار سرد تنهاییم…
سلام
امشب درد دل های نا تمامم را برای تو آوردم…
حقیقتش را بخواهی محرمی جز تو دراین بازار کساد بی کسی ندیده ام!
گذشته ها شاید از سردی و سکوتت می رنجیدم
اما امشب خوشحالم مونس دردها و گلایه هایم تویی!!
تویی که باهمه سردی و سکوت
باز هم درد دل های تکراریم را می شنوی و پشتم را خالی نمی کنی…
تکیه که بر شانه ات میزنم…بر سرم خراب نمی شوی…
کاش این آدمک های انسان نما هم از تو یاد بگیرند…
یاد بگیرند
وقتی بهشون تکیه می کنی…
پشتت را خالی نکنند
با زخم زبانشان بر زخمت مرحم نگذارند
خیانت نکنند
دورت نزنند
اما…
دل خوشم به داشتنت دیوار..
گرچه برای درد دل های ناتمامم مرحمی نیستی تا آرامم کنی
اما مطمئنم که زخمی بر زخم هایم نمی نشانی…